Blue__mind

ساخت وبلاگ
سلام ، حال همه ما خوب است ،ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور ،كه مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند .با این همه عمری اگر باقی بود ، طوری از كنار زندگی می گذرمكه نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد نه این دل ناماندگار بی درمان !تا یادم نرفته است بنویسم ، حوالی خوابهای ما سال پربارانی بود .می دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه باز نیامدن استاما تو لااقل ، حتی هر وهله ، گاهی ، هر از گاهیببین انعكاس تبسم رویا ، شبیه شمایل شقایق نیست !راستی خبرت بدهم ؛ خواب دیده ام خانه ای خریده امبی پرده ، بی پنجره ، بی در ، بی دیوار . . . هی بخند !بی پرده بگویمت ، فردا را به فال نیك خواهم گرفتدارد همین لحظه یك فوج كبوتر سپید ، از فراز كوچه ما می گذردباد ، بوی نامه های كسان من می دهدیادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری ! ؟نه ری را جان !نامه ام باید كوتاه باشد ،ساده باشد ، بی حرفی از ابهام و آینه ، از نو برایت می نویسم حال همه ما خوب است اما تو باور مكن... ! Blue__mind...ادامه مطلب
ما را در سایت Blue__mind دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshmasjedizadeha بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:24

•مرد اگر بودمنبودنت را غروب های زمستاندر قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم!نبودنت دود می شد ومی نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه...بعد تکیه میدادم به صندلی ،چشمهایم را می بستم وانگشتانم را دور استکان کمر باریک چای حلقه می کردمتا بیشتر از یادم بروی...نامرد اگر بودمنبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم!مرد نیستم اما...نامرد هم نیستم!زنمو نبودنتپیرهنم شده است..#رویا_شاه_حسین_زاده Blue__mind...ادامه مطلب
ما را در سایت Blue__mind دنبال می کنید

برچسب : رویا,حسین,زاده, نویسنده : fshmasjedizadeha بازدید : 5 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:45

 ترسم این است نیایی نفسم تنگ شود نقش رویایی تو هی کم و کم رنگ شود ثانیه گُم بشود عقربه ها گیج شود دل خوش باورم آواره و دلتنگ شود ترسم این است از این خانه دلت قهر کند قصّه ها کَم بشود فاصله فرسنگ شود نکند بوسه بمیرد خبرش گم بشود دل شکستن نکند مایه ی فرهنگ شود نکند فاحشه گی معنی لبخند دهد بوسه ای گُل بدهد ترجمه اش ننگ شود نکند شاخه ی لرزان بشود شانه ی من هق هق گریه ی بندآمده آهنگ شود تلخی قهوه ی لب Blue__mind...ادامه مطلب
ما را در سایت Blue__mind دنبال می کنید

برچسب : نیاکوئی,لنگرودی, نویسنده : fshmasjedizadeha بازدید : 6 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:45

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدیسنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟ عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیستمن که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایمدیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟ وه که با این عمر های کوته بی اعتباراین همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟ آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کنددرشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟ شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفرراه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟ #شهریار Blue__mind...ادامه مطلب
ما را در سایت Blue__mind دنبال می کنید

برچسب : متن شعر موزیک,متن شعر موزیک خشایار آذر,متن شعر بچه موزیک, نویسنده : fshmasjedizadeha بازدید : 21 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 14:37